قسمت اول یکشنبه 6تیر ساعت 15 و 37 دقیقه
الحمدلله با لطف مستقیم خدا بالاخره قبول شدم
فعلا بسیار خوابم میاد، چون در ۵۰ ساعت است که نخوابیده ام.
فعلا شرمنده و خداحافظ
به رزودی عکس های ژوژمانمان را در وبلاگ میذارم
یا علی
قسمت دوم دوشنبه 7 تیر ساعت 18 و 3دقیقه
به نام خدایی که دیروز واقعاً لطفش رو حس کردم
دیروز برای من خیلی روز مهمی بود و روز خیلی خیلی قشنگ، روزهای قبلش هم همین طور.
در این روز من فهمیدم که چه خدای مهروبون و چه دوستای خوبی دارم.
صبح دیروز که صبح از خواب بیدار نشدم(چون بیش از 24 ساعت بود که نخوابیده بودم) هنوز مقدار زیادی از کارهایم مانده بود، از 23 کاری که از استاد تأیید گرفته بودم فقط 16-15 تا را اجرا کرده بودم(البته نه به خاطر تنبلی به علت کم بودن وقت و دقت زیاد من در کار کردن و در نتیجه کم شدن سرعتم) و این یعنی اینکه:
" من خواهم افتاد. "
بالاخره ساعت 10:30 شد و زمان ژوژمان ما. اما من هنوز در خانه بودم و کارهایم بدون پاسپارتو. حدود ساعت 11 رسیدم دانشگاه . رفقا تا وضعیت منو دیدند سریع اومدن کمکم و کارهام رو سریع پاسپارتو کردن.داشتم کار "تنالیته رنگ های اصلی" را آماده می کردم که بچه ها بهم خبر دادند استاد اومده داره کارهات رو می بینه. کار تنالیته را بی خیال شدم و رفتم سراغ کارهام.نمی دانید چه استرسی دارد وقتی که استاد داره زحمت شبانه روزی چند وقتت رو می بینه. استاد کارهام رو دید و اون هم تعجب کرده بود که چرا این قدر کم کار آورده ام.با کم کردن 0.5 نمره در کل به خاطر بعضی نواقص نمره ی من شد 9 .
اول خیلی جدی نگرفته بودم، چون فکر می کردم احتمالا در آخر استاد 1 نمره به همه اضافه خواهد کرد، اما نمی دانستم که حتی 0.25 هم به کسی نخواهد داد.
یک دفعه ای به ذهنم رسید که کار تنالیته را بروم کامل کنم .( این را کاملاً امداد غیبی خدا می دانم)
بار اول که استاد برای دیدن کارهای یکی از بچه ها می رفت و باید از کنار کارهام رد می شد ، می خواستم کار تنالیته را به استاد نشان بدهم، اما افتاده بود روی زمین. استاد بهم گفت: بذار همونجا بمونه.
دیدن کارهای بچه ها که تموم شد استاد گفت: به خاطر اینکه نواقص کارهاتون رو زیاد در نظر نگرفتم و قبلا به هر نفر 2 نمره اضافه کردم ،حتی 0.25 هم به کسی اضافه نخواهم کرد.
بالاخره با اصرار من استاد 0.5 نمره ی تنالیته را هم بهم اضافه کرد و من شدم 9.5 .
همه ی بچه ها دور استاد را گرفته بودند(حتی اونهایی که قبول شده بودند) و از او می خواستند که 1 نمره به همه اضافه کند تا چند نفر دیگه هم قبول شوند.وقتی استاد داشت از کنار کارهام رد می شد یکبار دیگه کارهام رو بهش نشون دادم و گفتم که 8 تا از کارهایم را وقت نکرده ام اجرا کنم.
امیر بهاری خواه که یکی از بچه های بامرام کلاس است و 11.5 گرفته بود به استاد گفت0.5 نمره ازش کم کنه و به من اضافه کنه.استاد اول قبول نمی کرد اما بعد از کمی اصرار امیر ، گفت به خاطر کارهای جانبی که انجام دادی قبول می کنم.
ترم قبل هم خودم این کار رو انجام داده بودم و 0.25 به یکی از بچه ها کمک کردم تا قبول شد.
بعد از این قضیه زیاد هم خوشحال نبودم و این باعث تعجب بچه ها هم شده بود، ناراحتیم به خاطر این بود که هنوز مجتبی،سینا،ساسان و ... بودند که فقط 1 نمره می خواستند، اما قبول نشدند.
دیروز هم تموم شد و من یک بار دیگه مدیون لطف و مهربونی خدا شدم، شاید این لطف به خاطر التماس دعاهایی بود که به مادرم و رفقای حقیقی و مجازی خودم گفته بودم.
دوستای خوبم رو هم شناختم و ...
خدایا شکرت
عکس های جالبی که از کار کرده های قبل از ژوژمان گرفته بودیم رو گذاشته ام توی ادامه مطلب، إن شاءالله فردا هم عکس های خود ژوژمان را میذارم.
شرمنده اگه بد و زیاد نوشته بودم.
یا علی
خبر مهم : ساعتی قبل استاد عواطفی با اضافه کردن 2 نمره به همه ی بچه ها ، همه ی بچه های کلاس را قبول کرد.
خبر فوری: لحظاتی قبل نمره ی درس عکاسی نیز در سایت دانشگاه قرار گرفت ، 20 تمام (الحمدلله رب العالمین)