اگه پریشب بر و بچه های "بی وتن" رضا امیرخانی از کتاب می زدند بیرون و میومدن پای بازی بچه های کلاس احتمالاً عکس العملشون این بود:

منم سلام و ارمیا


خشی یه کاغذ گرفته دستش داره حساب کتاب میکنه که 20گل =7 پیتزا، اگه هر پیتزا رو 3.5 دلار در نظر بگیریم
7 × 3.5 = 24.5 دلار ( رقم در حد سجده واجب نیست)
میاندار که داره شعر همیشگیش رو می خونه میگه: ما مفسد فی الارضیم ولی همین ور مرزیم ، باید پول 7 تا پیتزا را به تومن حساب کنی.
نیمه مدرن مغز ارمیا از این همه لارجی حال کرده ، اما نیمه ی سنتی به فکرحلال و حرام و قمار بودن یا نبودنه.
نویسنده می نویسد: فکر نکنم قمار باشه ، چون دو طرفه نیست، حکم هدیه دارد این 7 تا پیتزا.
 جیسن در گوشی بهم میگه : بی خیال! کُلُّ قُمارٍ حَلالٌ اکسپت* اونایی که توشون می بازی.
یکی از سیلورمن ها مثل یه مجسمه نقره ای نشسته توی تماشاچیا، هر گلی که زده میشه به من نگاه میکنه و میگه : گاد بلس یو**.
جانی رفته توی دفتر تربیت بدنی و از بلندگوهای ورزشگاه آلبالا لیل والا را پشت سرهم پخش می کنه.
ارمیا که یاد تیم فوتبال عمران دانشگاه خودشون افتاده ، از سر دلسوزی برای من دست به دعا شده که اختلاف گل ها به 20 تا نرسه.
سهراب نیومده حرفی بزنه.
آرمیتا و سوزی می خوان بیان بازی رو ببینن اما آقای قبادی نمیذاره، ارمیا خیالش راحت میشه.
خیلی دلم می خواد با ارمیا درد و دل کنم اما اصلاْ موقعیت خوبی نیست. برای مطلب بعدی وبلاگم ازش قول می گیرم.
بازی 21 بر 1 تموم میشه، خشی دو باره دست به حساب میشه ۲۰ = ۱- ۲۱
7 × 3.5 = 24.5 هزار تومن ، میگه :
تو شرط رو باختی. تو یا مثل حاج عبدالغنی پولت زیادی کرده یا مثل ارمیا دیوانه ای.

دومی را بهتر می پسندم ، یاد جرینگ – جرینگ فیفث اونیو*** افتادم ، من و ارمیا خیلی با هم احساس نزدیکی می کنیم.
"باید با ارمیا حرف بزنم."
---------------------
* به جز**خدا خیرت بده
***خیابان پنجم

پ.ن :

لینک این مطلب در سایت امیرخانی /  http://www.ermia.ir/contents.aspx?id=536